(دلنوشته) چرا همیشه باید اول متن های پی درپی زندگی ام را با چراهای بی چراشروع کنم ؟نمیدانم چرا؟پس کی قرار هست بدانم؟میدانم که هیچ وقت نمیدانم روزی نمیرسد که من بدانم چرا.....تولد؟ چرا زندگی؟چرا عشق؟چرا حاضرولی غایب؟چرا هست اما نیست؟چرا من ؟؟؟؟خدایا چرا بایدبه انتظارکسی نشست که معلوم نیست کی می آید؟چرا این همه عشق به کسی که هرگز ندیدمش؟ چراهای زیادی در ذهنم متلاشی میشود کسی نیست جواب این چراهای مارا بدهد؟ همه ی چراهایم دریک نقطه نهفته است فقط جواب یک چرایم را بده چرا مهدی نمی آید؟؟؟؟؟ خدایا تو بامن باش و نذار این چراها مرا از پای در آورد.......
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |