(دلنوشته) بازهم سری به قافیه های بی ردیف زندگی ام میزنم شاید این بارگم شده ی خودرا پیدا کنم! بازهم مثله همیشه کنارپنجره ی اتاقم که همیشه خلوتگاه دلتنگی هایم هست تکیه میکنم همیشه چشم به راه اویم که شاید سری به این در بسته شده بزندشاید تکیه های دل شکسته ام را پیدا کندوجوری کنارهم چیندکه دوباره فرصت شکستن پیدانکند درزمستان سردی برف را برروی شاخه های وجودم تحمل میکنم به امید اینکه بهاربیاید وشکوفه بازکنم و او برای چیدن میوه هایی که هیچ کس حاضر نیست حتی نگاهش کند سری به این درخت بی کس بزند!!!! ولی افسوس هرگز آمدنی در کار نیست.....
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |